جشن روز مادر
پسر گلم روز پنجشنبه به همراه خاله هاي مهربونت قرار شد كه بريم خونه مامان بزرگ ( فرنگيس ) همه آماده شديم و بابايي هم رفت دنبال دسته گل و ميوه براي جشن روز مادر و كادوهايي رو كه از قبل با هماهنگي خريده بوديم همه رو باخود برديم . همه چيز آماده بود ، خاله ها يكي يكي با مامان بزرگ روبوسي كردند و اين روز قشنگ رو بهش تبريك گفتند ، مامان بزگ خيلي خوشحال بود از اينكه بچه هاشو و نوه هاشو ميديد و دائم قربون صدقه تو و حسين ميرفت . بعد از شام مفصلي كه خورديم مامان بزرگ كادوهاشو باز كرد و از تك تك بچه ها تشكر كرد . امير علي جان دوست دارم اون روز از شاهكار ت بنويسم كه وقتي دختر دايي ريحانه اومد تو رو ناز كرد و ميخواست صورتتو بوس كنه ...