امير عليامير علي، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات خوب امیر علی

جشن روز مادر

1391/5/8 18:37
207 بازدید
اشتراک گذاری

 پسر گلم

روز پنجشنبه به همراه خاله هاي مهربونت قرار شد كه بريم خونه مامان بزرگ ( فرنگيس ) همه آماده شديم و بابايي هم رفت دنبال دسته گل و ميوه براي جشن روز مادر و كادوهايي رو كه از قبل با هماهنگي خريده بوديم همه رو باخود برديم .

همه چيز آماده بود ، خاله ها يكي يكي با مامان بزرگ روبوسي كردند و اين روز قشنگ رو بهش تبريك گفتند ،

مامان بزگ خيلي خوشحال بود از اينكه بچه هاشو و نوه هاشو ميديد و دائم قربون صدقه تو و حسين ميرفت .

بعد از شام مفصلي كه خورديم مامان بزرگ كادوهاشو باز كرد و از تك تك بچه ها تشكر كرد . امير علي جان دوست دارم اون روز از شاهكار ت بنويسم كه وقتي دختر دايي ريحانه اومد تو رو ناز كرد و ميخواست صورتتو بوس كنه كه يهويي لپشو همچين گازي گرفتي و ول كن هم نبودي يعني اگه من نرسيده بودم لپ بيچاررو كنده بودي مجبور شدم لپشو به زور از دهنت در بيارم. و ريحانه هم كه كلي گريه كرده بود و جاي دندونات رو ي لپش مونده بود. تازه تا تورو ميديد از ترسش دستاشو ميذاشت روي گونه هاش. براي اينكه از دلش در بيارم و زياد گريه نكنه بهش گفتم ريحانه جان دوست داري برات چي بخرم . اونم در كمال صداقت گفت برام وسايل آرايشي بخر كه همه زدند زير خنده.

 

اينم يه عكس خوشگل از امير علي و حسين پسر خاله در روز مادر، خونه مامان بزرگ فرنگيس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)