بهترين براي پدرم
بابا سلام
امروز می خواهم به پاس روزهایی که انشا می نوشتم برایت نامه ای را انشا کنم وحرفهای تمام این سال هارا که به تو نگفته ام بگویم .
به نام خدا
موضوع انشا پدر
در آغاز باید بگویم کلمه پدر دست و زبانم را می بندد برای نوشتن ، پس ... به نام خداهای آغازین تمام انشاهای دنیا من دلم می خواهد تورا بنویسم وبگویم تورا بیشتر از رستم شاهنامه که شجاع ، دلیر، قوی ومرد بود دوست می دارم ودلم می خواهد مثل سهراب خنجر عشق تومرا از پای درآورد .
بابا سلام
صاف وساده وکودکانه برایت بگویم ،از تمام روزهای با تو و بی تو ... وشرمنده اگر بگویم هنوز روزهای باتورا نفهمیدم . فکرروزهای بی تو پیشکش .
از آن روز که خدا خواست تو باغبان باغچه ی کوچکی باشی به نام خانواده تا امروز که هر فرزندت یک خانواده اند چه موهایت خزان پیری گرفته وسپید شده . اما کم کم دارد می گوید که تو پای به سن وسالی 'گذاشته ای که آن شور جوانی را نداري وحوصله ات به اندازه آن روزهای ما نیست .
این روزها نوه ها برایت شیرین تر از فرزندان شده اند. این روزها ، روزهای سلطانی بر قلب نوه است .
اما بگویم تو سلطان ابدی قلب ما هستی . بابا برایم زیبا تر آن بود که برایت اعتراف کنم .
که تورا در خط به خط تمام انشا ها وموضوعات آن جستجو کردم ودربین تمام موضوعات تکراری این سالها گشتم وتمام علم بهتراست یا ثروت های آن دوران را یکبار دیگر مرورکردم .
شرمنده شدم وقتی فهمیدم ، علم شناخت تورا هنوز نياموختم و قدر ثروتی چون تورا هنوز ندانستم دلم می گیرد .
دلم می گیرد که گام های نخست آموختن تو بودی ومن نفهمیدم سال به سال کتاب های نو وباز از نو نوشتن بابا.... وچه دیر .....
که ، بابا آب داد ها و بابا نان داد ها ی آن زمان درس شناخت تو بود . وباز ما گول آموختن الفبا را خوردیم واز تو غافل شدیم ودوباره باز کتاب با زبانی دیگر خواست به ما بفهماند گفت:
آن مرد در باران آمد باز نفهمیدیم آن مرد بارانی آن روزها وسالها تویی ، و مرد نام دیگر توست .
دروغ چرا فکر می کنم خیلی دیر تورا فهمیدم خیلی دیرتر از آنچه که فکرش را بکنی . چه روزهایی بود روزهای تکاپوبرای خرید هدیه ای برای تو ، روزهای کودکی واثبات عشق ودوست داشتن تو، خريد هدیه ای ناچیز وقیمتی برای دلهای ما .
بابا چه زود هدیه های آن دوران جوک و خنده شد وبازار داغ خاطره بازی ها به تمسخر گرفته شد چه زود فکر کردیم بزرگ شدیم .
حالا ساده می خندیم ؟......
ساده گریه می کنیم ؟.......
روز پاس داشت تمام مهربانی هایت تمام خستگی هایت وتمام عمر رفته ات روز ملی جوراب شده به چه می خندیم نمی دانم !!!
تو منتها الیه یک عشق ، تو سرآغاز زندگی ورگ حیات بخش وجودی من ، تو روح زندگی،تو سرچشمه زلال مهربانی، تو بخشنده بی منت تو پیر روزهای جوانی وکار، تومرد خستگی ناپذیرسختیها، تو شاه کلید طلایی قفل هاي سخت روزهای گذشته وسالهای پیش رو ، تو آهنگ لالایی روز های کودکی، تو سر آغاز یکی بود یکی نبود های قصه که بودنت غصه قصه را می برد از دل کوچکمان واگر نبودی غصه تمام قصه هارا به کاممان تلخ می نمود .
هنوز پژواک صدای قدمهای خسته ات در گوشم زمزمه بهترین آهنگ هاست .تورا باتمام وجود دوست می دارم ودلم برای بهترین جای دنیا که آغوش گرمت است ، دلتنگ شده .
ذکر یک حمد برای تمامی پدر هایی که در دل خاک جاودانند وپدرانی که سایه سبز زندگی هستند .
پایان
در حالی که چشمانش پر از گریه بود
گفت : حالا تو موهای منو بتراش !
به سلامتی پدری که نمی توانم را
ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!
به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد
به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
پدرم هر وقت میگفت "درست میشود"...
تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت
پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو؟
پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو؟؟!!
پدر عصباني مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو!!؟؟
پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا...
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده ! وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده ! وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه... و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه هایتو هستش ، دلت میخواد بمیری
پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره