عزيز دلم امير علي جان تو چقدر زود بزرگ شدی و من بعضی وقتا دلم تنگ می شه برای کوچولو بودنت .برای لحظه هایی که باید مدتها منتظر می موندم تا لبخند بزنی و وقتی می دیدیم که نگاهم میکنی و بهم لبخند می زنی چقدر خوشحال می شدم.دلم تنگ می شه برای روز هایی که بدون هیچ حرکتی تو تختخوابت می موندی و و قتی اولین بار غلت زدی چقدر برام جالب بود .دلم تنگ می شه برای وقتی که سعی می کردی رو زانو های کوجیکت بلند شی و وقتی تونستی چهار دست و پا شی من چقدر ذوق کردم... حالا تو راه میری، می خندی، حرف می زنی و از این اتاق به اون اتاق می دوی هر چي بهت مي گيم گوش ميكني ، با بابايي قايم موشك بازي مي كن...