لحظه هاي ناب اين روزا

لحظات شیرین این روزا , روزایی که انقدر قشنگ و دوست داشتنی در حال سپری شدن هستن که دلم میخواد زمان متوقف بشه و تموم این روزا همینطور ثابت بمونه ای کاش میشد لحظه  لحظه های بودن با تو رو برای همیشه ثبت کرد  , وجود یه فرشته نازنین و شیرین زبون بهمون یادآوری می کنه که در همه حال شکرگزار خداوند بزرگ و مهربونی باشیم که همیشه نوازشگر قلب و روح و جسممونه , فرشته ای که این روزها صدای قشنگش طنین انداز زندگیمونه و معنی عشق و دوست داشتنو بیشتر از هر لحظه ای به ما می چشونه « فرشته ای که این روزا برامون بلبل زبوني مي كنه , قصه میگه , شعر میخونه و کاری می کنه که دل من و بابایی رو حسابی شاد ميكنه، اونوقته که از خوشحالی هر جا که هستیم و مشغول هر کاری که باشیم سریع به سمتش میریم و محکم بغلش می کنیم و گونه های خوشگلو لطیفشو بوسه باررون می کنیم , وای که چقدر این لحظه ها خواستنین , وای که چقدر این لحظه ها فراموش نشدنین , دیگه بیان کردن کلمه ها ی کوچیک جای خودشونو به جمله های بلند و کوتاه دادن و اون موقع ست که من و بابايي واقعا می فهمیم که فرشته کوچولوی خونمون داره روز به روز بزرگتر و شیرین تر میشه  و هر روز دایره لغاتش پر رنگ و پر رنگتر .

روزمره گی های من  در کنار امير علي جان

امير علي ما خیلی خیلی مهربونه و سعی می کنه با همه دوست باشه و سریع باهاشون ارتباط برقرار می کنه و دلش می خواد کارایی رو انجام بده که مورد تحسین و توجه دیگران باشه , این روزا خیلی مستقل تر شده احساس می کنم از لحاظ عاطفی خیلی معقولانه تر برخورد می کنه و سعی می کنه کارایی رو انجام بده که خودش بتونه از پسش بر بیاد البته یه وقتایی لجبازی رو چاشنی کارش می کنه اما در نهایت به  نتیجه ای میرسه که مورد قبول باشه , یه وقتاییم لجبازیا جای خودشونو به زورگویی میدن و مسرانه چیزی رو درخواست می کنه که امکان دادنش نیست ، ويا اسباب بازياشو به هيچ عنوان به كسي نميده و اون موقعست که باید صبور باشمو حواس پسر کوچولومو به جای دیگه ای جلب کنم که نود درصد مواقع موفق میشم.

اين روزا امير علي جان عاشق برنامه كلاه قرمزي شده ، انقدر اين برنامه رو نگاه كرده كه كلا ديالوگشو حفظ كرده ، عاشق اون قسمتيه كه جيگر مبلو ميندازه و آقاي مجري نميتونه بگيره و ميخوره زمين، حالا بریم سراغ بازیهاي امير علي جان، الان خیلی با اسباب بازیا وقتش رو ميگذرونه و باهاشون بازی می کنه تازگيها هم براش يه ماشين شارژي گرفتيم و با اون مشغوله ،بازیای امير علي جان به ترتیب 1. ماشين بازي كردن يا به قول خودش قام قام بازي و بعدش تصادف كردن با ماشين من و اينكه دست به ماشينت نبايد بزني تا ماشين پليس بياد و بابايي كه نقش پليسو داره با ماشينش مياد به صحنه تصادف و از امير علي مدارك ميخواد ، امير علي هم دست ميكنه تو جيبش و مثلا مداركشو ميده، بعد بابايي ازش ميپرسه آقا پسر چرا مواظب نيستي ، اسم شما چيه كه امير علي هم با شيرين زبوني خاصي ميگه من امير علي هستم پسر بابايي ، بابايي هم اونو جريمه ميكنه و ميگه از اين به بعد خيلي بايد مواظب باشي تا ديگه تصادف نكني اونم ميگه باشه و سوار ماشينش ميشه و ميره ، قربون اين پسر گلم برم كه اينقدر شيرين زبونه 2 . توپ بازي يا به قول خودش شوت بازي به اين ترتيب كه اول توپو ميكاره بعد يه خورده دور خيز ميكنه وبا خودش زير لب ميگه ( اگه تو بزني ) و بعد از اينكه توپو شوت كرد ميگه توي دروازه توي دروازه و دستهاشو به علامت شادي بالا ميبره و شروع ميكنه به دويدن و در اين حين خودشو ميندازه زمين و ميگه آي پام ماماني من مصدوم شدم منو ببريد دكتر  ما هم مثلا اونو سوار ماشين شارژي ميكنيم و ميبريمش پيش دكتر و دكتر هم يه دونه آمپول به پاش ميزنه و مثلا خوب ميشه و اين بازي دوباره تكرار ميشه.3. قايم موشك بازي ، به اين ترتيب كه من يا بابايي چشم ميذاريم واون ميره قايم ميشه مخصوصا  يكي دو جارو الكي ميگرديم و زماني كه پيداش نميكنيم خودش مياد بيرون و ميگه من اينجام. و زماني كه خودش چشم ميزاره و شروع ميكنه به خوندن 10.20.3.15. هزارو شصدو شونزده، هركي ميگه شونزده نيست ، 17.18.19.20 وبعد مثل ما الكي يكي دوجارو ميگرده و با خودش ميگه برم ببينم تو اشپز خونه ان و بعد مياد مارو پيدا ميكنه و كلي ذوق ميكنه.

از لحاظ اجتماعی كم كم داره جا مي افته ، یعنی تقریبا با اصول رفتاری و گفتاری آشناست و من سعی می کنم هر چیزی رو بصورت مستقيم و غیر مستقیم بهش آموز ش بدم , اما تو برخورد و صحبت کردن با دیگران خیلی مودبانه و با مهربونی حرف میزنه و من از این کارش لذت میبرم اما بدون اغراق میگم امير علي من خيلي مهربونه و البته همه فرشته ها مهربونن تعدادشونم کم نیست می دونید چقدر فرشته ناز و دوست داشتنی تو این دنیای مجازی هستن که همشون فرشته های مهربون زندگی ما هستن؟