سينه زني امير علي
پسرك ناز و خوشگلم سلام
پسركم الان که دارم این متن رو مینوسم ساعت 12.45 بامداد روز یکشنبه س روز عاشوراس عزیزم شما الان خوابی یه خواب آروم یه خواب زیبا ، داشتم تلویزیون نگاه میکردم روضه خوانی داشت با ناله میخوند . از بی تابی های حضرت زینب میخوند،از ناله های های رباب از ناله های طفل سه ساله امام حسین، یکدفعه دلم گرفت، نتونستم تحمل کنم اومدم بالای سرت نگات کردم و بوسیدمو بوییدمت ، وای که چقدر سخته یه لحظه خودمونو گذاشتن به جای رباب به جای زینب به جای رقیه و بجای مظلومین کربلا وقتی دستمو روی سینه ت گذاشتم و صداي قلبتو با دستام حس کردم کمی دلم آروم گرفت پاورچین پاورچین خودمو به در اتاقت رسوندمو اومدم بیام بیرون اما نتونستم هنوز میخواستم خاطر جمع بشم واسه سلامتیت واسه بودنت و داشتنت عزیزکم ، اومدم صورتمو روبروی صورت مثل ماهت گرفتم خیره نگات کردم . بازدمی از نفسات به صورتم میخورد مثل نسیمی خنک صورتمو نوازش ميكردو برای چند لحظه چشامو بستم تا ادامه پیدا کنه این نوازش نفسهات روی صورتم ، حالا خیالم راحت شد حالا از ته دلم سجده شکر به عمل میارم واسه بودنت .
امير علي جان تو اين روزهاي ماه محرم انقدر عاشق و شيفته هيئت هاي سينه زني و زنجير زني شدي كه تا صداي نوحه ميشنوي شروع ميكني به سينه زدن و مدام ميگي بابا دسته .. بريم و زماني كه ميريم دسته ها رو نگاه ميكنيم ديگه خيال برگشتن نداري وبا تعجب خاصي دسته هاي عزاداري رو نگاه ميكني خاله افرين هم برات يه زنجير كوچولو خريده و بعضي وقتها هم كه صداي نوحه ميشنوي شروع ميكني به زنجير زدن قربون پسر گلم برم كه اين همه عاشق عزاداري امام حسينه.