كاميون سواري
عروسك زيباي من سلام
امروز اومدم با دردونه ي خودم درد و دل كنم ، ، گاهي وقتا از دوريت بغض ميكنم و به زور اشكامو قورت ميدم ، چشمام هميشه به ساعته ، دوست دارم عقربه هاي ساعت سريعتر و زود تر حركت كنند و از اين ساعتهاي بي تو بودن بگذرن .گاهي وقتا فكر ميكنم كه الان امير علي داره چكار ميكنه ؟ نكنه كه دلش براي ماماني تنگ شده ؟ من كه خيلي دلتنگم . ولي تمام تلاشم اينه كه وقتي ميام خونه نبودنم در صبح رو برات جبران كنم و تا انرژي دارم باهات بازي ميكنم ، با هم ميخنديم ، يه كم كنار هم ميخوابيم ، پارك ميريم ، عصرونه ميخوريم و هر كار ديگه اي كه تو دوست داشته باشي . دورت بگردم آخه من دوست دارم امير علي من وقتي بزرگ ميشه در رفاه باشه ، آخه دوست دارم كه پسرم قوي باشه ، مستقل باشه و هميشه سالم و شاد باشه . دوست ندارم كه كمبودي چه از نظر احساسي و ... داشته باشه . درد و دل ِ ديگه ، همينجوري جمله ها مياد، ربط و بي ربطشم نميدونم . عزيز دلم احساس ميكنم تو شيرين ترين و معصوم ترين كودك دنيايي . كودكي باهوش كه به نظرم بيشتر از بقيه نيازمند مراقبت و تربيت است ، چون قرار است كه هوش سرشارش در جهات مثبت بارور و شكوفا شود . نميدونم.... ، هر روز برايت نقشه ميكشم كه چه جوري قلب كوچكت را سرشار از عشق و محبت و دوستي كنم . چه طور ميتوانم دلگرمي زندگيت باشم و چه طور ميتوانم لبخندها و شادي هاي معصومانه ات را ابدي نمايم . ميدانم كه خطير ترين وظيفه ام خوب تربيت كردن توست . اميدوارم كه خداوند بخشنده بهترين تقدير را برايت رقم بزند و زندگي ات مالامال از شادي و لبخند و زيبايي باشد . يكي يه دونه ي من بي نهايت دوستت دارم و از داشتنت به خودم مي بالم .
از طرف ماماني