امير عليامير علي، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات خوب امیر علی

مسابقه نه چندان مادرانه

1391/6/19 14:02
177 بازدید
اشتراک گذاری


داریم به قسمت‎های رقابتی مادری نزدیک می‎شویم! منظورم سال‎هایی است که بچه‎ها برای مادر و پدرهایشان تبدیل به ماشین مسابقه می‎شوند. زمانی که زودتر گفتن کلمه ماما و راه افتادن در 9 ماهگی مایه افتخار می‎شود و نقل محافل فخر فروشی. بعد دیگر مسابقه می‎رسد به این که بچه‎ی من چند تا پله را می‎پرد و بعدتر می‎شود تعداد پایتخت‎هایی که نام‎شان را بچه‎ی من بلد است و شاید این که «بچه‎ی من ویولن می‎زنه که از همه سازها سخت‎تره» و این که «انگلیسی رو که همه بلدن، بچه‎ی من فرانسه حرف می‎زنه» و کلاسش بالاست و جمع کردن اعداد سه رقمی و خواندن قبل از سن مدرسه و... خودتان لابد شنیده‎اید دیگر.

نفرت‎انگیزترین وجه مادری در روزگار جدید به نظر من همین است. این که بچه می‎شود وسیله‎ای برای پز دادن به در و همسایه. برای سر را بالا گرفتن و چشم نازک کردن و بچه را وسط نشاندن و هنرهایش را به نمایش گذاشتن. بعد اگر خراب کرد، گفتن این جمله که «آبرومو بردی!» یا «این طوری نکن، فکر می‎کنن ما دروغ گفتیم!» و این حرف‎ها.

از این حرف‎ها متنفرم. وقتی مادری را می‎بینم که بچه‎اش را (بر خلاف میل بچه) به هزار جور کلاس جورواجور می‎فرستد و پزش را می‎دهد، دلم می‎خواهد یونیسف بودم و آن بچه را از دست مادرش نجات می‎دادم! نمی‎دانم آن مادر اضطراب و عذابی را که دارد به بچه‎اش می‎دهد نمی‎بیند، یا می‎بیند و فکر می‎کند برای آینده‎اش خوب است. نمی‎فهمم تفاوت بین این که بچه اولین کلمه‎اش را در10 ماهگی بگوید یا دو سالگی، چیست. نمی‎خواهم بدانم اگر آن بچه فردا نابغه نباشد و تیزهوشان قبول نشود و رتبه کنکورش 35 هزار شود و مشکل تنفسی پیدا کند و نتواند در هیچ ورزشی موفق شود، آن مادر و پدر چه حسی خواهند داشت. من فقط دلم برای بچه‎هایی می‎سوزد که قرار است جای خالی عقده‎های روحی والدین‎شان را پر کنند.

پي نوشت: قطعا منظور من همه مادر و پدرها نیستند. این واضح است دیگر، نه؟ اما راستش را بخواهید، این روزها مسابقه دادن بدجوری مد شده.

                                             بي دندون

            دردونه ی کوچولوی من .    شکلکهای جالب آروین              شکلکهای جالب آروین

زمان به سرعت میگذرد و تو هر روز پیش چشمانم بزرگتر و زیباتر میشوی .لحظه ها رفتني اند و خاطره ها ماندني . تمام ادبيات عشق را به نگاه معصومانه ات مي فروختم اگر خاطره ها رفتني ميشدند و لحظه ها ماندني!                                              

                                           

پسر نازم !

هنگامیکه در آغوشمی دستان کوچک گرما بخشت را در میان دستانم میگیرم و تو با چشمان نافذ و زیبایت به چشمانم خیره میشوی و نگاه معصومانه ات تمام خستگي را از تنم در مي كند .

پسر كوچولوي من !

به حضور و وجود تو سخت محتاجم و براي ديدنت و بودنت سخت احساس دلتنگي ميكنم . به بزرگترين عشق و در كوتاهترين جمله ممكن و به روي لطيف ترين گل سرخ و براي تو دوست داشتني ترين كودك معصوم دنيا مي نويسم دوستت دارم .

پسر عزيزم ! شکلکهای جالب آروین

از خداوند چيزي برايت ميخواهم كه جز خدا در باور هيچكس نگنجد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان هاني
6 تیر 91 11:21
سلام.پسر فوق العاده زيبايي داريد.هميشه براش صدقه بدين كه بلا ازش دور باشه. خيلي وقته كه وبلاگتونو دنبال ميكنم اما هيچ وقت نظري نذاشتم.احساس پاكتون ستودنيه. من خاطرات پسرمو تو دفترخاطراتش ثبت ميكنم و بخش خيلي كوچيكي از اونو تو وبش مينويسم اما شما هم بسيار زيبا درج وقايع ميكنيد.آرزوي بهترين ها رو براتون دارم