امير عليامير علي، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

خاطرات خوب امیر علی

بدون عنوان

1391/7/23 11:07
155 بازدید
اشتراک گذاری

خيلي وقته از پيشرفتهات ننوشتم گلم،‌ از بس كه حواسم به مسائل اجتماعيت مشغول بوده،‌ ببخش.اين روزها كلي بازي جديد ياد گرفتي، به همراه من و بابايي بازيهاي جذابي انجام ميدي از جمله آليسا آليسا ، يا اينكه از ميز تلويزيون ميري بالا و وقتي ميرسي اون بالا شروع ميكني به رقصيدن و دستهات رو به اين طرف و اون طرف حركت دادن و همزمان خودتم ميخوني ناناي ناناي نانا ناناي... ويا وقتي ميگيم بابابزرگ چجوري ميرقصه دوتا دستاتو ميذاري پشتت و شروع ميكني مثل بابا بزرگ رقصيدن، قربون اون رقصيدنت بره ماماني. بعضي وقتها شروع ميكني با بابايي كشتله بازي مثل گلدون خان تو برنامه هزارو شست و شونزده ( عمو پورنگ ) و انقدر اين حركت رو قشنگ اجرا ميكني كه فكر ميكنم از خود گلدون خان هم قشنگتر كشتله ميزني و دور خودت ميچرخي،قربونت برم تلفن اسباب بازیتو برمیداری شروع میکنی صحبت کردن چقدر قشنگ میگی انو انو ... بای بای، عزيزم، كم كم اسم حيونارو ميتوني بگي و اينكه چي ميخورن مثلا وقتي ميگم هاپو چي ميخوره ميگي استنون ( استخون ) يا اينكه خرگوش چي ميخوره ميگي هبيج( هويج ) ميمون چي ميخوره ميگي موز . اسم حيونا رو خيلي بامزه ميگي مثلا اشتها( اژدها ) زواره ( زرافه ) خگوش( خرگوش ) ممون ( ميمون )عاشق بازي كردن با گلي هستي ( عروسكي كه خاله ليلا برات خريده ) بازيهاي گروهي رو خيلي دوست داري. عاشق بازي كردن با ابزار آلات مثل پيچ گوشتي ، آچار فرانسه و .... هستي الهي من فداي اون هوش سرشارت برم عزيزم.

سير تكاملي تو خيلي جالبه. راه رفتن رو كه فوت آبي. سطوح شيب دار با شيب كم و يا بيشتر هم برات فرقي نميكنه سريع ميري پايين و بالا .البته بعضي وقتا بازم دستتو بالا مياري كه دستت رو بگيرم. منم سعي ميكنم تا جايي كه اعتماد بنفست رو نگيره كمكت كنم.

اما حرف زدن رو كه ديگه داري مثل بلبل حرف ميزني و مرحله ي تقليد طوطي وار رو به بهترين شكل ممكن انجام ميدي عسلك! يواش يواش داري جمله ميگي مثلا اون روز تو ماشين وقتي داشتيم از ميدون هفت تير برميگشتيم خاله آفر وقتي بهت گفت كچل تو برگشتي و گفتي كچل نيستم ويا وقتي من به شوخي بهت گفتم گيج ، با خوشمزگي خاصي گفتي گيج نيستم، عزيز دلم خودت ميفهمي چي ميگي و ميفهمي چي بايد بگي. چنان با احساس تمام حرف ميزني كه دهنمون وا ميمونه. از همه زيباتر اينه كه ديگه ياد گرفتي سلام كني و مخصوصاً خيلي زيبا به من و بابايي سلام ميكني . چند روزيه كه شمردن اعداد رو ياد گرفتي اين موضوع رو اولين بار خاله آفر بهم گفت اما من اصلا باورم نميشد تا اينكه توخونه وقتي داشتيم اعداد روشمارش ميكرديم تو هم باما همراه شدي پنج، شيش، هفت ، انقدر ذوق كرده بودم كه همش دوست داشتم برام بشماري و تو پسر گلم چقدر قشنگ شمارش ميكردي، از بازيهاي ديگه كه خيلي دوست داري پازله شكلهاي اتوبوس و هواپيما ، موتور و.... كه دقيقا جاي هر كدوم رو ميدوني كجاست و زود پازلو درست ميكني، اين روزا ذوقت رو توي دنبالبازي ميشه جستجو كرد به اين ترتيب كه از پشت، لباس ماماني رو ميگيري و مثل قطار حركت ميكنيم انقدر ميخندي و ذوق ميكني كه دلم نميخواد اين لحظه ها هيچوقت تمومي داشته باشه . به خاطر همينه كه ثبت ميكنم تاهميشه در ياد و خاطرم بمونه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)